خلاصه داستان: یک جوان فقیر پس از فریب دادن به اشتباه به قاچاق مواد مخدر متهم شده است. یک پیشکسوت سابق این پرونده را بررسی می کند ، از یک تیم وکیل فاسد پرده می برد و علی رغم انسداد نیروهای شیطانی ، عدالت را بازیابی می کند.
خلاصه داستان: در فیلم فندق شکنها، مایکل، یک سرمایهگذار موفق در شیکاگو، همیشه درگیر کار بوده و زمانی برای خانوادهاش نداشته است. پس از یک تصادف ناگوار که باعث مرگ خواهر و شوهرخواهرش میشود، مایکل مسئولیت نگهداری از چهار فرزند آنها را بر عهده میگیرد. او به قصد امضای مدارک قانونی به یک شهر کوچک در اوهایو میرود، اما خیلی زود متوجه میشود که زندگی با این چهار کودک سرکش بسیار پیچیدهتر از آنچه که تصور میکرده است. در این مسیر، او ناچار میشود نقش پدری را به عهده بگیرد و با چالشهای جدیدی مواجه شود.
خلاصه داستان: فیلم بلیتز، در زمان جنگ جهانی دوم در لندن روایت میشود. جورج، پسر نه ساله، به همراه مادرش ریتا برای فرار از بمباران به یک روستا پناه میبرند. با این حال، جورج با اراده قوی خود تصمیم میگیرد به خانهاش بازگردد و ریتا به دنبال او میگردد.
خلاصه داستان: فیلم زندگی معکوس، داستان مردی به نام گائو ژیلئی را به تصویر میکشد که پس از مواجهه با مشکلات فراوان و از دست دادن شغلش، به شغل پیک تحویل غذا روی میآورد. او در برابر شرایط دشوار، مهلتهای زمانی فشرده، مشتریان بدخلق و رقابت شدید با دیگر پیکها قرار دارد. در این مسیر، گائو ارتباط عمیقی با همکاران خود برقرار میکند و با وجود چالشهای پیشرو، سعی دارد موفق شود و زندگی خود را بهبود بخشد.
خلاصه داستان: فیلم قلب، داستان داستان لئوناردو کالپو، جوان مسیحیای را دنبال میکند که همراه با پدرش کافهای را در ساحل دلفین اداره میکند. او در پی این است که با زنی انگلیسیزبان ازدواج کرده و به اروپا مهاجرت کند. اما وقتی با تومبی، دختری مسلمان آشنا میشود، زندگی او دگرگون میشود. آنها به یکدیگر علاقهمند میشوند، اما تفاوتهای فرهنگی و مذهبی، بهویژه مخالفت پدر تومبی، موانع بزرگی برای عشقشان ایجاد میکند.
خلاصه داستان: در فیلم بیبی جان، شخصیت ساتیا ورما، افسر ارشد پلیس، پس از اینکه خانوادهاش تهدید میشوند، تصمیم میگیرد هویت جدیدی به نام جان دسوزا برگزیده و همراه دخترش به کرالا مهاجرت کند. او شروع به زندگی سادهای بهعنوان صاحب یک نانوایی میکند و با معلم دخترش، به نام تارا، آشنا میشود. اما گذشتهی تاریک او دست از سرش برنمیدارد و دشمنان قدیمیاش، به رهبری سیاستمدار فاسدی به نام بابار شر، او را پیدا کرده و تهدیدی برای زندگی او و دخترش ایجاد میکنند.